۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

دانشگاه ما

یک شنبه رفتم این دانشگاه لعنتی کثیف (صنعتی شریف) . با کلی انرژی برای سال نو. باز این صحنه لعنتی آمد جلو چشم. یک نفر با با دستان گره کرده در پشت، با سری افتاده به سمت پایین در حال تعمق در شعون هستی یا احتمالا... خودتون بهتر می دونید. یادمه همیشه از این صحنه که در شریف بسیار دیده می شه به شدت منزجر بودم. الان فقط کمی حس دلسوزی رو در من بیدار می کنه. اما اینم بگم در اولین روز های سال چنین شروعی در نوع خود یک پیشرفت به حساب می آید و فقط برازنده این دانشگاه زیبای ماست. خلاصه خوشحالم که مجبور نیستم باز هم دانشگاه برم.

***

شب آخری که تو کویر بودیم، دور آتش نشسته بودیم. قرار شد هر کس در باره اولین عشق زندگیش بگه. توی این جمع 23 نفره 3 نفر شریفی بودیم. همین 3 نفر بودند که هیچ عشقی در زندگی نداشتند یا خالی بندی چیزکی از خود فی البداهه ساختند. بقیه با خیال راحت هر چه در دل داشتند رو گفتند.. نمی خواهم بگم تعریف مسائل خصوصی در یک جمع غریبه کار درستی هست یا نیست، ولی باید گفت شریفی ها یا دروغ گو های خوبی اند یا همون قدر که می گویند در این مسائل عقب مانده اند. به نظر من که هر دو وجه قضیه به واقعیت نزدیکه.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

be nazare man mohem eshq varzidane hal che lanaty che kasif ya sanaaty ya sharif ,,,

ellaheh گفت...

به نظر من شریف ها جلو بقیه رو نمی کنند والا دستمون واسه خودمون که رو ه!!

Unknown گفت...

Valla ma ke too sharif har ki ro ke mishnakhtim be tarze tabloi ashegh bood (albatte eshgh taarifesh too sharif fargh mikone - oonja eshgh yani azziyat kardan e khod va lezzat bordane digari az zajr e to!!)

saeed گفت...

راست میگی الهه، این وجه قضیه به واقعیت نزدیکتره، واقعا بد جوری ما آب زیر کاهیم.
در مورد حرف حسین هم بگم دانشگاه از سال 79 تا به حال تغییرات عمده ای کرده. باید خودت ببینی!:)))