۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

پروانه

در رستوران پینت بال نشسته بودیم. یک قطعه کیک سفارش دادیم. بعد از یک ربع که مشغول خوردن کیک شدیم، احساس کردم که یک قطعه کیک رو شلوارمه. برش داشتم و یدون توجه به دهان بردم. تازه وقتی خوردمش و زیر دندانهایم احساسش کردم، فهمیدم که یک پروانه است.
هنور مزه گرد بال هاشو حس می کنم.

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

در تهران چه می شنویم؟

با این T شرت قرمزه راه می رم، وسط بام تهران. سه تا دختر از روبرو می آیند. یکی شون که نزدیکتره به من می گه:" بچه ها داف قرمز اومد"!
پ. ن. این واژه داف مگه برا دختر ها استفاده نمی شد؟

سلام

در نقاهت بعد از تافل به سر می برم. دو هفته ای اینجا تعطیل بود. دوباره شروع می کنیم.