می شکند در برابرم.
آنچه بافته ام، آنچه تنیده ام .
آه! فغان! خسته است این دلم.
مهر تو بر رل و جان گرفته ام.
آنچه تنبده ام را اسیر می شدم.
آنچه خریدهام را غلام می شدم.
زجان نمانده است حتی یک نفس
از دل نمانده است حتی یک قفس
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر