۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

اندر احوالات

دوستی زنگ زده بود . به عنوان احوال پرسی گفت: از صدات معولمه خیلی خرابی. من جواب دادم: نه. خیلی هم خوبم. انگار که نا امید شده باشه، خداحافظی کرد و قطع کرد. این اولین باری نیست که به این مورد بر می خورم و اطرافیانم رو نا امید می کنم. نمی دانم چرا در جوهای شبه انتلکتوئلی اطراف ما افسرده بودن به یک هنجار و خوشحالی به یک ضد هنجار تبدیل شده.

۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

سال نو

می خواهم کمی با تاخیر سال نو را تبریک بگم. می خواستم یک جمع بندی از سال 86 حداقل برای خودم داشته باشم. ولی دیدم جرئتش رو ندارم. برای من که سالی پر از اتفاقات مختلف بود. نمی تونم بگم سال بدی بود ولی پر بود از اتفاقاتی که فرصتی برای مرور به کسی نمی داد. به هر حال سال خوبی رو برای همه آرزو می کنم. گر چه برای من فعلا با reject شدن شروع شده.

فال قهوه

امروز در کافه کتاب ابن سینا نشسته بودیم. خانومی برای ما فال قهوه گرفتند. تنها نتیجه گیری عاقلانه از این قضیه فال گیری اینه که چقدر مسائل آدم ها با هم مشابه اند.

۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

تازیانه

ارسطو می گه: به سراغ زن می روی از تازیانه نمی هراسی. فکر می کردم اگه ارسطو به تهران می آمد، چه می کرد؟ احتمالا هیچ وقت شرایطی را که همه اطراف رو تازیانه اشغال کنه و تازیانه ها سر خود هر کسی رو نشان بگیرند رو پیش بینی نمی کرده.

پ.ن. امیدوارم سردار رادان این جملات رو نخونه!

۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

مسافرت

دیروز بعد از مدت ها یک مسافرت رفتم. کلی وقت می شد یک مسافرت ترفته بودم. درست از وقتی که از خارجه بر گشتم. همان طور که از قدیم گفتند:" کهنه کفش هم در بیابان غنیمته." منم با رغبت این مسافرت را قبول کردم. البته من قبلا به کویر مرنجاب رفته بودم و از آنجا که این سفر هم به همان مقصد بود انتظار بیشتری داشتم. یک تور مسافرتی بود که ما یک جمع دوستی چهار نفری بودیم وبقیه چند تا پسر دختر جوان و بقیه پر سن و سال تر از پدر هامون. از هر سنی حضور داشتند. اما جوانتر ها که همه دو به دو بودند و من آن وسط با یک دختری که با هم شناختی نداشتیم، تنها بودیم. اگر یک موضوعی مثل موسیقی سنتی نبود، فکر کنم هیچ حرف خاصی با هم نداشتیم و کلیشه هایی مانند "هوا امروز خوبه" و... را در حد تواطر استفاده می کردیم. به هر حال من هم برای خالی نبودن عریضه کمی علیه خودم جو سازی کردم وکلی مردم را سر کار گذاشتم. ادامه صفر هم که طبق معمول تورها به رقص گذشت. گرچه تنها یک نوار آدیو داشتند وبقیه آهنگ های mp3 را ضبط نمی خواند. ما هم چند تا آهنگ را از اول تا آخر صفر، صدبار شنیدیم. نمی دانم چه اصراری هست در این تور ها که ار اول تا آخر مردم را در وسط اتوبوس برقصانند.

ولی از انصاف نگذرم بای بگم زیبایی های کویر همیشه جذاب اند و دیدن کویر را همیشه دوست داشته ام. یاد کویر شریعتی کردم و از سکوت کویر استفاده کردم. این قسمت سفر خیلی خوب بود.

۱۳۸۶ اسفند ۱۵, چهارشنبه

سیامک آقایی

چند روز پیش بود که فهمیدم کار" ز بعد ما" اثر سیامک آقایی در آمده. همان روز هم این کار را خریدم. یک DVD تصویری از کنسرتی که به نظرم سال پیش اجرا شد. به علت اطلاع رسانی ضعبف در موقع اجرا خیلی دیر خبر شدم و این کنسرت را از دست دادم.
از آنجایی که موسیقی سنتی ما در دست چند تا آدم شناخته شده است، ابراز وجود توسط تازه واردان سخت است. این مشکل خود باعث شده تا نوآوری در موسیقی کمتر به چشم بخورد. هرگونه کار نو با کوتاه نظری به بدترین صورت "هو" می شود. به عنوان مثال سخنان لطفی در مورد مشکاتیان یا سخنان شجریان در مورد ناظری جو خشن و هوای آلوده عرصه هنر را نشان می دهد. بنابراین در این جو مسموم، افراد تازه وارد سعی می کنند با محافظه کاری یا در واقع تقلید از اساتبد فن خود را معرفی کنند. این عوامل به علاوه تنگ نظری های مذهبی در میان عوام و اعمال سلیقه های غیر مسئولانه توسط عوامل دولتی و... باعث این چنین وضعی در موسیقی ما شده است. در این میان کم اند آنان که توانسته اند با همه این شرایط کارهای نویی ارائه کنند. چرا که چنین کاری نیاز به ریسک پذیری و هم چنین سواد و تجربه کافی دارد. سیامک آقایی یکی از این افراد است که موفق به نو آوری در این زمینه شده است .
سیامک آقایی چند سالی ایت در پروژه جاده ابریشم هم کاری می کند. می توانید هم کاری گروهی او را با کیهان کلهر را در Ethiopian Song – اجرای گروه جاده ابریشم - Paramount Theater– Charlottesville –آمریكا - (فوریه ۲۰۰۶) گوش کنید و لذت ببرید.
در آینده نقدی در مورد "ز بعد ما" خواهم نوشت. فکر کنم اول باید چند بار دیگر این کار را گوش کنم.

۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه

20:30

اخبار ساعت 20:30 را می بینم. ضرغامی از سیاست بی طرف بودن صرا وسیما می گوید. همانجا می گویم "الآنه که تویه بخش ویژه ها معلوم شه".

ویژه ها در مورد گروهک "غیر قانونی" نهضت آزادی می گوبد و توصیه های آنان به مجاهدین انقلابی ها که در هر مکانی از غیر رقابتی بودن انتخابات بگویند و... . معنی بی طرفی هم اینجاست که می فهمیم.

پ.ن. اگر از شرایط غزه چیزی نمی گفتم حتما عذاب وجدان می گرفتم. 60 تا زن ومرد و بچه گشته شدند امروز. سازمان ملل حتی بیانیه هم نداد این دفعه. خون آدم بعضی مواقع جوش می آید. بد جوری!

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

در جواهر فروشی

از اینکه چند وقتی است به معازه شان نرفته ام، گله کرد. من هم مختصری از سفرم گفتم . زیاد گرم نمی گیرم. مبادی فروشند دیگری که آن طرف دخل ایستاده غیرتی شود. مغازه جالبی است. برای هر دوست مونثی در کمترین زمان می توان هدیه ای تهیه کرد. به دوستان دیگر هم آنجا را معرفی کرده ام. آنها هم به نوبه خود دیگران را. از این رو همیشه به ما تخفیف می دهد.

خانم فروشنده حافظه قوی دارد. همه مشتری هایش را می شناسد. به عنوان مثال دفعه قبل که خواهر یکی از دوستانم آنجا رفته بود، بدون هیچ آشنایی قبلی توانسته بود رابطه اش را با این دوستمان حدس بزند. و جالب تر اینکه این خواهر و برادر از نظر قیافه هیچ شباهت خاصی ندارند.

در مورد این ماجرا سوال کردم. از قرار معلوم از روی ارتباط صحبت های دو نفر به ارتباطشان پی برده بود. من در حال تعجب از بزرگی بایگانی ذهن ایشان به حالت خیره بهتم زده بود. با تماشای نگاه من گفتند: "البته من فضول نیستما، کمی دقیقم فقط". من هم با یک لبخند شیطنت آمیز جواب دادم : "البته که نه، این چه خرفیه"!